نکته مهم این است که تئوری برنج کامفیروز تاکید می کند که این اصول نه تنها در مورد افرادی که برنج یا گندم زراعت می کنند، بلکه برای کل مناطق برنج یا گندم نیز اعمال می شود، زیرا جوامعی که برای سال ها یا نسل ها برنج و گندم کشاورزی کرده اند ممکن است فرهنگ های مربوط به برنج و گندم را منتقل کنند.
بنابراین، مردم ساکن در این مناطق ممکن است فرهنگ مربوطه را بدون کشت برنج یا گندم خود به ارث ببرند (تالهلم و همکاران، 2014؛ همچنین رجوع کنید به هنریش، 2014؛ تالهلم و همکاران، 2018).
به عبارت دیگر، این نظریه فرآیند اجتماعی شدن را با توجه به شکلگیری ذهنیتهای فرهنگی مردم در مناطق مختلف کشاورزی برجسته میکند، که نشان میدهد میراثهای کشاورزی مختلف ممکن است بر ذهنیتهای فرهنگی مردم ساکن در آن مناطق از باستان تا عصر جدید.
از این نظر، نظریه برنج کامفیروز شیراز را می توان به عنوان دیدگاهی با توجه به تبیین فرهنگی-تاریخی فرآیندهای روانشناختی امروزی در نظر گرفت که نقش حیاتی فعالیت های فرهنگی-تاریخی را در شکل گیری ذهن انسان برجسته می کند، که بیشتر بر رفتارهای انسان تأثیر می گذارد، به لوریا، 1976؛ لئونتیف، 1978؛ ویگوتسکی، 1997 مراجعه کنید.
حمایت تجربی از نظریه برنج پاکستانی، تالهلم و همکاران، (2014) 1162 دانشجوی کالج را از مناطق کشت برنج و گندم چین مورد مطالعه قرار داد، آنها دریافتند که گروه برنج به طور قابل توجهی بیشتر از گروه گندم وابسته است.
آنها همچنین نشان دادند که مناطق برنج چین دارای چندین نشانگر فرهنگ جمعی هستند، مانند یک خودتفکر متقابل، تفکر کل نگر، احساس وفاداری بالا به گروه ها، اهمیت کم خود و نرخ پایین طلاق.
برعکس، آنها دریافتند که مناطق گندم تمایل بیشتری به فردگرایی دارند و فردگرایی بیشتر، تفکر تحلیلی بیشتر، اهمیت بیشتری نسبت به خود، باز بودن بیشتر، و نرخ طلاق بالاتر را نشان می دهند.
یافته های ثابت در مطالعات دیگر نیز ثبت شد، برنج چمپا شوشتر برای مثال، شولروف و همکاران، (2011a) دریافت که در حالی که برخی از مردم در چین تمایل به نشان دادن ویژگی های جمع گرایانه تری داشتند، افراد دیگر تمایل به نشان دادن رفتارهای فردگرایانه تری داشتند.
- منابع:
- تبلیغات: